شرح حال مصدومی...
اصلاحواست نیست روزه ای.از صبح هم دلت نمیخواست بری.بدتر اینکه یادتم رفته که شیش ماه فوتبال بازی نکردی.۲دقیقه دویدی و اومدی وسط میدون.یکی خلاقیت به خرج میده و سانتر میکنه تا یه آدم سالم بپره بالا بلکه ضربه سری، استپ سینه ای، کاری بکنه.تو می پری بالا.خودتم نمیدونی برای چی.روزه کار خودشو کرده.زودتر از موعد مقرر فرود میای.فرود که نه؛سقوط میای!اونم با زانو نه با کف پا.۱ثانیه چیزی نمیفهمی.اما بعدش خوب میفهمی.خودت رو می کشی کنار زمین.بچه ها فکر میکنن فیلمته که بازی نکنی.تیم تعویضی نداره.۱۰ دقیقه بعد نفس هیچکی در نمیاد.۲-۳ .تیم روبرو مارو به هم مییچه.اعصاب همه رنده شده.با موتور میرسوننت خوابگاه.پات رو بزور گذاشتی رو رکاب موتور. ۱۰۰ متر نرفتی که یه سرعتگیر حالت رو میگیره.شب نمیتونی درست راه بری؛بخوابی.فرداش با عصا میری دانشگاه.خنده های زیر لب بچه ها که کلی حال کردن از لنگیدنت.هرکی میبیندت میگه :"خدا بد نده" و تو باخودت میگی:"خدا عقل بده!" که دیگه هوس پرواز نکنی...
اینه که هنوزم داری می لنگی حتی اگه رسیده باشی مشهد و توی خونه باشی...
اینروزا دسترسی به اینترنت نبود...دست ما کوتاه و اینترنت بخیل...شرمنده همه...ظاهرا بلاگفا هم بدقلقی کرده...هنوز تثبیت نشدم.تا بعد بازم تحمل کنید.